۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

0009

دیفالت ذهنی من اینه که مردا همیشه خیانت می کنن. حتی اگه زنشون، دوست دخترشون نامزدشون یا هر زنی با هر عنوانی که تو زندگیشون هست، زیباترین و بهترین و فداکارترین و فرشته ترین و همه ی ترین های روی زمین باشه.
خصلتشونه، ذاتشونه. 
بابوشکا تنها زندگی می کنه، البته هم خونه داره و گاهی هم می ره خونه مامان باباش. اما وقتایی که تنهاس و هم خونه هاش نیستن، همیشه فکر می کنم کسی اونجاس. کسی که هرچند نمی تونه جای منو پر کنه اما به هر حال چند ساعتی پیششه. واسه همین وقتایی که تنهاس، حتی چند ثانیه دیر جواب دادن به تلفن باعث میشه من بهم بریزم مطمئن شم کسی اونجاس.
شایدم من پارانویا دارم. اما به هر حال داستان اینطوریه. آزار دهنده اس. دوشنبه/نه اردیبهشت نود و دو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر