۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

0038

من کمک لازم دارم. من تنهایی از پسش بر نمیام. داروی زیگیلی چیه؟ داروی زیگیلی ِ رابطه چیه؟ یه نفر هست وسط رابطه مون. که حتی قبل از شروع رابطه زیگیلی بود. اول رابطه زیگیلی بود. هنوزم زیگیله. بابوشکا میگه تو حساس شدی. می گم چرا این آدم باید مهم باشه تو رابطه مون؟ میگه تو مهم ش کردی. می گم من دلم معاشرت با اونو نمی خواد، دوست توئه تو معاشرتتو بکن. میگه خب بریم. بریم خدافسی کنیم بریم. لعنت به تو زیگیل. که هر وقت، هر وقت، دقیقاً هر وقت سر و کله ات پیدا شد، ریدی و رفتی. رید و خوبم فهمیدی که ریدی.
گفتم بهش ایراد از منه که سیاست ندارم. هرکی جای من بود چنان خودشو پیش تو عزیز می کرد و جوری ریشه ی طرف و می زد که نفهمه از کجا خورده. من خرم. بلد نیستم. چیکار کنم؟!

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

0037



خورشید حوالی شهرک غرب بود. دست در دست دختر سه ساله در خیابانهای مرکزی شهر. عرق کرده و کلافه. دست دیگر انبوهی از کیسه های خرید.
.
زن، امروز حوالی ِ کریم خان بود.
به سال هزار و چهارصد.

۱۳۹۲ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

0036

گه تو گه! گه تو این روابط ِ گه تو گه! موندی وسط یه رابطه ی بَلبَـــشوووو. نه سر پیازی نه ته پیاز، اما احساس مسئولیت می کنی. شِت. دختره با تو کم رفیقه. دوس داری باهاش بیشتر رفیق شی. اِکس اش رفته با موچال فرندشون دوس شده. موچوال فرند ِ واقعی آآ. نه فقط فیسبوکی. دوس بودن با هم. بعد نِکست ِ اِکس ِ دختره، موچوال فرند تو هم هست هم با پسره هم با دختره. اینطرف هم موچوال فرند واقعی. بعد تو این وسط ریدی. نمی دونی چطوری حسن نیتت رو به دختر اولی ثابت کنی. می خوای تو این روزای تنهایی رفیقش باشی. هواشو داشته باشی. اما اون پیش خودش فک می کنه تو هم یه سیخی از طرف ِ اون یکی دختره می خوای بری تو چشمش! شِت.

۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

0035

از یه جا به بعد دیگه تخت یه نفره واست کافی نیست. کوچیکه. دلت می خواد اُریب بخوابی. دلت می خواد چند بار به سمت چپ غلت بزنی.
از یه جا به بعد اتاق کافیت نیست. دلت می خواد خونه داشته باشی. دلت یه دسته کلید می خواد. واسه خودت.
همین دیگه.