۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

0001


تقریباً می تونم اسم خودم رو بذارم مرده ی متحرک. از بس هیچ چیز نیستم این روزا. تنها چیزی که دارم به دنیا اضافه می کنم وزنه! آره وزن. همینطور دارم چاق می شم بی اونکه کار مفیدی کرده باشم. همینطور دارم روزها رو تند تند سپری می کنم و فقط می خوابم. می خوام اینجا بنویسم تا بلکه زندگیم بیاد جلو چشمم تا یه تکونی به خودم بدم.

نزدیک یک ماه میشه که اومدم تو خونه جدید. اما هنوز زندگی به طور رسمی شروع نشده. این خونه فکر می کنم آخرین خونه ای باشه که قراره دوران مجردیم رو توش بگذرونم تا زمانی که ازدواج کنم. همیشه اولین ها و آخرین ها برای من مهم اند. پس این خونه خیلی مهمه. 
پنج شنبه/بیست و نه فروردین نود و دو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر